اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۵۰۴: آن تخم، که در باغ وفا کاشته بودم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن تخم، که در باغ وفا کاشته بودم شد خار دلم، گر چه گل انگاشته بودم خون جگرم خورد و بلای دل من شد یاری که به خون جگرش داشته بودم پنداشتم آن یار به جز مهر نورزد او خود به جز آنست که پنداشته بودم گستاخ منش کرده ام، اکنون چه توان کرد؟ من بدروم آن تخم که خود کاشته بودم چاهی که هوس بر گذرم کند ز سودا شاید که درافتم، که نینباشته بودم هر حرفی از آن دیدم و خطیست به خونم بر لوح دل آن نقش که بنگاشته بودم سیلاب فراق آمد و نگذاشت که باشد از اوحدی آن مایه که بگذاشته بودم اوحدی مراغه ای