اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۴۵۶: دیوانه میشد از غم او گاه گاه دل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دیوانه می شد از غم او گاه گاه دل زان بستم اندر آن سر زلف سیاه دل دل را درین حدیث ملامت نمی کنم این جرم دیده بود،ندارد گناه دل دل خسته ام ولی نتوان رفت هر نفس پیش رخ چو آینهٔ او؟ که: آه دل! بسیار می کشد به زنخدان او دلم ای سینه، همتی، که نیفتد به چاه دل ای دیده، مردمی کن و چشمی به راه دار آخر نه هم به قول تو گم کرده راه دل؟ جانا، چو زلف با دل شوریده بد مشو دانی که: هست روی ترا نیک خواه دل؟ گر شمع صورت تو نگشتی دلیل جان هرگز به کوی عشق نمی برد راه دل در جهان نهاد مهر ترا اوحدی، مگر ترسد از آنکه راز ندارد نگاه دل؟ اوحدی مراغه ای