اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۴۰۹: یار ار نمیکند به حدیث تو گوش باز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یار ار نمی کند به حدیث تو گوش باز عیبی نباشد، ای دل مسکین، بکوش باز چون پیش او ز جور بنالی و نشنود درمانت آن بود که بر آری خروش باز هر گه که پیش دوست مجال سخن بود رمزی سبک در افکن و می شو خموش باز ای باد صبح، اگر بر آن بت گذر کنی گو: آتشم منه، که در آیم به جوش باز حیران از آن جمال چنانم که بعد ازین گر زهر می دهی نشناسم ز نوش باز گفتی به دل که: صبر کن، او بی قرار شد دل را خوشست با سخنانت به گوش باز خواهم بر آستان تو یک شب نهاد سر آن امشبست گر نبرندم به دوش باز چون سعی ما به صومعه سودی نمی کند زین پس طواف ما و در می فروش باز گر اوحدی به هوش نیاید شگفت نیست مست غم تو دیرتر آید به هوش باز اوحدی مراغه ای