اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۴۰۱: شهر بگرفت آن کمان ابرو به بالای چو تیر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شهر بگرفت آن کمان ابرو به بالای چو تیر خسروان را جای تشویشست ازان اقلیم گیر بردمش پیش امیری، تا بخواهم داد ازو چون بدید او را، ز من آشفته دل تر شد امیر هر دبیری را که فرمایم نبشتن نامه ای پیش او جز شرح حال خویش ننویسد دبیر آن تن همچون خمیر سیم و آن موی دراز کرد باریکم چو مویی کش برآرند از خمیر میل عاشق چون کند دلبر؟ چو نپسندد ر قیب داد مسکین کی دهد سلطان؟ چو نگذارد وزیر در دل او عاقبت یک روز تاثیری کند ناله و آهی که هر شب میرسانم تا اثیر هر که همچون اوحدی خود را نخواهد مبتلا گو: نظر کمتر فکن بر روی یار بی نظیر اوحدی مراغه ای