اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۳۹۵: ای دل، بیا و در رخ آن حور مینگر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای دل، بیا و در رخ آن حور می نگر بفگن حجاب ظلمت و در نور می نگر برخیز و از شراب غمش مست گرد و باز بنشین، در آن دو نرگس مخمور می نگر یاری که دل ز دیدن او تازه می شود مستورگو: مباش، مستور می نگر بر خوان عشق حاجت دست دراز نیست کوته نظر مباش و بهمنشور می نگر وقتی که انگبین وصالش کنند بخش خوی مگس مگیر و چو زنبور می نگر تنگ شکر به سرد مزاجان بمان و تو از گوشه ای چو مردم محرور می نگر همچون سگ حریص مکن قصد گردران قصاب را ببین و به ساطور می نگر علت حجاب می شود اندر میان خلق دست از طمع بدار و به فغفور می نگر نزدیک بار اگر ندهندت مجال قرب بنشین و همچو اوحدی از دور می نگر اوحدی مراغه ای