اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۳۸۴: هر دم برم به گریه پناه از فراق یار
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر دم برم به گریه پناه از فراق یار آه! از جفای دشمن و آه از فراق یار! نشگفت! اگر شکسته شوم در غمش، که هست بارم چو کوه و روی چو کاه از فراق یار تا آن دو هفته ماه ز من دور شد، شدست روزم چو هفته، هفته چو ماه از فراق یار چون جان به لب رسید و دل از غم خراب شد تن نیز گو: ممان و بکاه از فراق یار باری، به هیچ نوع خلاصم ز رنج نیست گاه از فلک برنجم و گاه از فراق یار چشمم چو صبح گشت سپید از جفای چرخ صبحم چو شام گشت سیاه از فراق یار هر لحظه آتشی به جگر می رسد مرا خواه از وصال دشمن و خواه از فراق یار تا کی نشیند آخر ازین گونه اوحدی؟ دل در خیال و چشم به راه از فراق یار ای دل، تو روز وصل همین نوحه می کنی معلوم شد که نیست گناه از فراق یار اوحدی مراغه ای