اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۳۸۰: وقت گلست، ای غلام، روز می است، ای پسر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
وقت گلست، ای غلام، روز می است، ای پسر شیشه بیار و قدح، پسته بریز و شکر جامهٔ زهدی، که بود بر تن ما، تنگ شد بادهٔ صافی بیار، جامهٔ صوفی ببر ای صنم چنگ ساز، تن چه زنی؟ رود زن ای بت عاشق نواز، غم چه خوری؟ باده خور می که تو داری به کف روزی و مقسوم تست تا نخوری قسم خود وعده نیاید به سر چون به یقین خورد نیست روزی خود را، تو نیز دیر چه پایی؟ بنوش، تا برسی زودتر ای که میان بسته ای باز به خون ریز ما چند ز مسکین کشی؟ کار نداری دگر؟ بار تو من برده ام، بر دگری می خورد رنج زیادت ببین، کار سعادت نگر روز و شبم بردرت، دیده به امید تو از در وصلی درآی، تا ندوم دربدر در دل من سوز عشق شعله زن آمد و لیک زانچه مرا در دلست هیچ نداری خبر باده بیاور، که هیچ توبه نخواهند کرد مدعی از وعظ خشک، اوحدی از شعر تر اوحدی مراغه ای