اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۳۴۴: روزی کنی به سنگ فراقم جدا ز خود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
روزی کنی به سنگ فراقم جدا ز خود روزی چنان شوی که ندانم ترا ز خود من آشنای روی تو بودم، مرا ز چه بیگانه می کنی دگر، ای آشنا، ز خود؟ هر گه که پر شود ز خیالت ضمیر من پر بینم این محله و شهر و سرا ز خود وقتی به حال خود نظرم بود و این زمان گشتم چنان، که یاد نیاید مرا ز خود چون عاشق توام، چه برم نام خویشتن؟ چون درد من ز تست، چه جویم دوا ز خود؟ ای اوحدی، اگر نه جدایی ز سر کار او را بکوش تا نشناسی جدا ز خود غیر از تو هیچ کس نشناسم بلای تو سعیی بکن، که دور کنی این بلا ز خود اوحدی مراغه ای