اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۳۱۱: نی بین که چون به درد فغانی همی کند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نی بین که چون به درد فغانی همی کند؟ هر دم ز عشق ناله بسانی همی کند او را همی زنند به صد دست در جهان وز زیر لب دعای جهانی همی کند سر بسته سر سینهٔ عشق بی نوا از نی شنو، که راست بیانی همی کند بادیش در سرست و هوایی همی پزد دستیش بر دلست و فغانی همی کند راهی همی زند دل عشاق را وزان بر چهره شان ز اشک نشانی همی کند گاه از گرفت و گیر بلایی همی کشد گه با گشاد و بست قرانی همی کند هر ساعتیش راه روان می دهند و او دم در کشیده جذب روانی همی کند آن بی زبان پردهن ساده بین که چون هر دم حکایتی به زبانی همی کند؟ دف هر زمان چو نی سرانگشت می گزد زان فتنها که نی به زمانی همی کند در جان نشست هر چه ز دل گفت دم بدم صید دلی و غارت جانی همی کند چون اوحدی ز زخم پراگنده پیر شد و آن پیر بین که کار جوانی همی کند اوحدی مراغه ای