اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۲۹۹: هر زمان آشفتهدل نامم کند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر زمان آشفته دل نامم کند با دل آشفته در دامم کند چون شود راز دل من آشکار بعد ازان پوشیده پیغامم کند گر به بزم عشق بنشاند مرا پاسبان خویش بر بامم کند تا نبیند دیدهٔ من روی غیر بادهٔ توحید در کامم کند تا نبینم نیز روی او به خواب سالها بی خواب و آرامم کند از برای وصف روی خویشتن شهرهٔ آفاق و ایامم کند گاه بهتر دارد از خاصان مرا گاه سرگردان تر از عامم کند گر بخواهد تا: بگردد رای من روی در لوح الف لامم کند تا که ننشیند زمانی آتشم هم نشین بادهٔ خامم کند چون شود کم عشق من، عشقی دگر با شراب لعل در جامم کند از برای آنکه بفریبد مرا پیش خلق اعزاز و اکرامم کند چون بخواهد سوختن در دوستی آزمایشها به دشنامم کند چشم را گر حیرتی آرد به روی گوش بر آواز الهامم کند چون نماند قوتم در پای و گام دست گیرد زود و در گامم کند تا نباشم بی حدیث آن غزال در غرلها اوحدی نامم کند اوحدی مراغه ای