اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۲۵۷: یار ز پیمان ما گر چه سری میکشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یار ز پیمان ما گر چه سری می کشد بار غمش را دلم بی جگری می کشد آن بر و آن دوش را هم به کنار آورم گر چه به ناز از برم دوش و بری می کشد گر چه دلیلیم نیست در شب تاریک هجر می روم این راه، کو هم به دری می کشد سینه سپر کرده خلق تیر غمش را و او دم بدم آن تیر هم بر سپری می کشد گرچه نداریم هیچ دل به سر کوی او از لب و از چشم مات خشک و تری می کشد تن چو خیالی شدست، زانکه به روزی چنین دل به خیال رخش دردسری می کشد بر دلم اندیشهاست ساکن و سنگین چو کوه کو به میانی چو موی چون کمری می کشد از خبر وصل او تا دل ما خوش کند باد ز هر گوشه ای هم خبری می کشد جز غمش، ای اوحدی، بر دل و برجان منه محنت گیتی بهل، تا دگری می کشد اوحدی مراغه ای