اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۲۳۷: هر که صید او شود با دیگری کارش نباشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر که صید او شود با دیگری کارش نباشد وانکه داغ او گرفت از بندگی عارش نباشد نیست عیبی اندرین گوهر،ولیکن من شکستش می کنم، تاهیچ کس جز من خریدارش نباشد طالب مقصود را از در نشاید باز گشتن آستان را بوسه باید داد، اگر بارش نباشد دوستان گویند: کز دردش به غایت می گدازی چون کند بیچاره رنجوری؟ که تیمارش نباشد هر که عاشق باشد او را، می نپندارم، که در دل حرقتی، یا رقتی در چشم بیدارش نباشد عشق و مستوری بهم دورند و راه پاکبازی آن کسی آسان رود کین شیشه در بارش نباشد در خرابات امشبم رندی به مستی دید و گفتا: این چنین صوفی، عجب دارم، که زنارش نباشد فکرتم هر لحظه میگوید که: جان در پایش افشان کار جان سهلست، می ترسم سزاوارش نباشد گر مسلمانی، نگه کن در گرفتاران به رحمت کافرست آن کس که رحمی بر گرفتارش نباشد راه عشق و سر درد و وصف مهر ماهرویان هر کسی گوید، ولی این نالهٔ زارش نباشد اوحدی امیدوار تست و دارد چشم یاری گر تو یار او نباشی، هیچ کس یارش نباشد اوحدی مراغه ای