اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۲۱۰: رخش، روابود، ار اسب دلبری تازد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رخش، روابود، ار اسب دلبری تازد که گوی سیم به چوگان مشک می بازد ز ذره بیشترندش کنون هواداران سزا بود که دل از مهر ما بپردازد چه پردها بدرانید عشق او برما! نگه کنیم دگر تا: چه پرده میسازد؟ به دست کوته ما این گرو نشاید برد ز زلف او که درازست وتیر دریازد میان ما سخنی چند اندرونی رفت زبان چو شمع ببر، تا برون نیندازد بسی که از دهن او شکر شود در تنگ ز شرم او نه عجب گر نبات بگدازد چه کم شود ز درخت بلند قامت دوست؟ به کار اوحدی ار سایه ای بر اندازد اوحدی مراغه ای