اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۱۹۹: به یک نظر دل شهری شکاردانی کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به یک نظر دل شهری شکاردانی کرد همیشه جور کنی و آشکاردانی کرد ز طره غالیه بر یاسمین توانی برد به شیوه معجزه با خنده یار دانی کرد چو باد اگرچه گذر می کنی بهر سویی به سوی ما نه همانا گذار دانی کرد اگر مراد دل خود طلب کنیم از تو مراد دشمن ما اختیار دانی کرد تو این ستیزه و ناز و عتاب و شوخی را اگر به ترک بگویی چه کار دانی کرد؟ چه پرسمت ز وفا، گویی: آن نمی دانم ولی چو بوسه بخواهم کناردانی کرد ستم که بر دل من کرده ای، عجب دارم که گر به یاد تو آرم شمار دانی کرد اگر چه طفلی و خود را نهی به نادانی هنوز چارهٔ چون من هزار دانی کرد نگار چهره بپوشی ز اوحدی، لیکن به خون دیده رخش را نگار دانی کرد اوحدی مراغه ای