اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۱۸۶: طراوت رخت آب سمن تمام ببرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
طراوت رخت آب سمن تمام ببرد رخت ز گل نم و از آفتاب نام ببرد غلام کیستی، ای خواجهٔ پری رویان؟ که دیدن تو دل از خواجه و غلام ببرد همی گذشتی و برمن لبت سلامی کرد سلامت من مسکین بدان سلام ببرد به هیچ چوب سرمن فرو نیامده بود غم تو آمد و از دست من زمام ببرد چو آفتاب ترا از کنار بام بدید پگاه تر علم خویش را ز بام ببرد نسیم صبح ز زلف تو نافه ای بگشود به نام تحفه فرو بست و تا به شام ببرد ز رشک روی تو گل سرخ گشت و کرد عرق چو رنگ روی ترا باد صبح نام ببرد امام شهر چو محراب ابروی تو بدید سجودکرد، که هوش از سر امام ببرد حکایت من و زلف تو کی تمام شود؟ که هر چه داشتم از دین و دل تمام ببرد به عام و خاص بگفت اوحدی حدیث رخت به صورتی که دل خاص و عقل عام ببرد اوحدی مراغه ای