اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۱۷۲: ز هجر او دل من هر زمان به دست غم افتد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز هجر او دل من هر زمان به دست غم افتد تنم ز دوری او در شکنجهٔ ستم افتد شبی که قصهٔ درد دل شکسته نویسم ز تاب سینه بسوزم که سوز در قلم افتد قدم بپرسشم، ای بت، بنه، که چون تو بیایی زمن دریغ نیاید سری که در قدم افتد رها مکن که: به یک بارگی ز پای درآیم که در کمند تو دیگر چو من شکار کم افتد چو رشته شد تنم از هجر رشتهٔ زلفت چه خوش بود سر این رشتها، اگر به هم افتد! اگر به دست من افتد ز طرهٔ تو شکنجی چنان شناس که: گنجی به دست بی درم افتد چو اوحدی بوجود تو زنده شد به غم تو وجود او چه تفاوت کند که در عدم افتد اوحدی مراغه ای