اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۱۳۷: دوش چون چشم او کمان برداشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوش چون چشم او کمان برداشت دلم از درد او فغان برداشت حیرت او زبان من در بست غیرتش بندم از زبان برداشت بنشینم به ذکر او تا صبح صبح چون ظلمت از جهان برداشت مطرب آن نغمهٔ سبک برزد ساقی آن ساغر گران برداشت می و مطرب چو در میان آمد بت من پرده از میان برداشت چون بدید این تن روان رفته بنشست و قلم روان برداشت از تنم رسم آن کمر برزد وز دلم نسخهٔ دهان برداشت جان و جانان چو هر دو دوست شدند تن آشفته دل ز جان برداشت بر گرفت از لبش به زور و بزر همه کامی که می توان برداشت اوحدی را چو زور و زر کم بود دست زاری بر آسمان برداشت اوحدی مراغه ای