اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۱۱۶: در گمانی که: به غیر از تو کسی یارم هست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در گمانی که: به غیر از تو کسی یارم هست؟ غلطست این، که به غیر از تو نپندارم هست حیفت آمد که: دمی بی غم هجران باشم زانکه امید به وصل تو چه بسیارم هست! آخر، ای باد، که داری خبر از من تو بگوی: گر شنیدی که به جز فکرت تو کارم هست؟ گر بغیر از کمر طاعت او می بندم بر میان کفر همی بندم و زنارم هست در نهان چارهٔ بند غم او می سازم با کسی گر سخنی نیز به ناچارم هست گفت: بیخت بکنم، گر گل وصلم جویی بکند بیخ من آن دلبر و اقرارم هست زر طلب می کند آن ماه و ندارم زر، لیک تن بی زور و رخ زرد و دل زارم هست گرچه از چشم بینداخت مرا یار، هنوز گوش بر مرحمت و چشم به دیدارم هست نار آن سینه و سیب زنخ و غنچهٔ لب به من آور، که دلم خستهٔ بیمارم هست سر آن نیست مر کز طلبش بنشینم تا توان قدم و قوت رفتارم هست اوحدی وار ز دل بار جهان کردم دور به همین مایه که: پیش در او بارم هست اوحدی مراغه ای