اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۷۱: ز پاسبانی همسایه گرد بام و درت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز پاسبانی همسایه گرد بام و درت بدان رسید که دزدیده می کنم نظرت درون خانه چو ره نیست، چاره آن دانم که: آستانه پرستی کنم چو خاک درت هزار بار گر از خدمتم برانی تو دگر بیایم و خدمت کنم به جان و سرت گر التفات به زر دیدمی ترا روزی ز رنگ چهرهٔ خود در گرفتمی به زرت تو بسته ای کمری بر میان به کینهٔ من مرا چه طرف ز مهر تو چشم بر کمرت؟ نداشت هیچ درخت این بر جوان، که تراست ولی چه چاره؟ که دستی نمیرسد به برت خبر ز درد دل من به هر کسی برسید ولی چه سود؟ کزان کس نمیکند خبرت گذر کنی تو به هر جانبی و نگذارد غرور حسن که: باشد بر اوحدی گذرت اوحدی مراغه ای