اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۳۰: نمیرد هر که در گیتی تو باشی یادگار او را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نمیرد هر که در گیتی تو باشی یادگار او را چراغی کش تو باشی نور با مردن چه کار او را؟ اگر نه دامن از گوهر بریزد چون فلک شاید که هر صبحی تو برخیزی چو خورشید از کنار او را دلم لعل لبت بر دست، اگر پوشیده می داری من اینک فاش می گویم! به نزدیک من آر او را مجو آزار آن بیدل، که از سودای وصل تو دلش پیوسته در بندست و جان در زیر بار او را سر زلفت پریشانی بسی کرد، از به چنک آید بده تا بی و بر بند و به دست من سپار او را بحال اوحدی هرگز نکری التفات اکنون چو می گویی، غلام ماست، یاری نیک دار او را نگاهی کن درو یک بار و او را بنده خود خوان گذاری کن برو یک روز و خاک خود شمار او را اوحدی مراغه ای