اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۲۸: زخمی، که بر دل آید ، مرهم نباشد او را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زخمی، که بر دل آید ، مرهم نباشد او را خامی که دل ندارد این غم نباشد او را گفتی که: دل بدوده، من جان همی فرستم زیرا که با چنان رخ دل کم نباشد او را عیسی مریم از تو گر باز گردد این دم این مرده زنده کردن دردم نباشد او را گویند: ازو طلب دار آیین مهربانی نه نه، طلب ندارم، دانم نباشد او را از پیش هیچ خوبی هرگز وفا نجستم زیرا وفا و خوبی باهم نباشد او را از چشم من خجل شد ابر بهار صد پی او گر چه بربگرید، این نم نباشد او را این گریه کاوحدی کرد از درد دوری او گر بعد ازین بمیرد ماتم نباشد او را اوحدی مراغه ای