بابا افضل کاشی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲: در مقامی که رسد زو به دل و جان آسیب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در مقامی که رسد زو به دل و جان آسیب نبود جان خردمند ز رفتن به نهیب ناشکیبا مشو ار باز گذارد جانت خانه ای را که ز ویران شدنش نیست شکیب تن یکی خانهٔ ویرانی و بی سامانی ست نتوان داشت در او جان و روان را به فریب گر چه پیوستهٔ جان است تن تیره، ولیک شاخ را نیست خبر هیچ ز بویایی سیب گر چه از جان به شکوه است و به نیرو، هر تن جان نگیرد ز تن تیره به زیبای زیب دیدهٔ جان خرد است و روشش اندیشه ناید از کوری و کری تنش هیچ آسیب چشم جان روشن و بیناست ز نزدیک و ز دور پای اندیشه روان است بر افراز و نشیب بی گمان باش خردمند، که در راه یقین خردت راست رود با تو، گمانت به وُریب بابا افضل کاشی