امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نمی دانی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خیالی کرده ام وین از خیال خود نمی دانی ز ابرو پرس اگر جور هلال خود نمی دانی نهادی سنبله بر مشتری و می کشی خلقی منت آگه کنم گر تو وبال خود نمی دانی ز جولان سمندت دور بادا چشم بد گرچه صف موران مسکین پایمال خود نمی دانی مه دو هفته می خوانی رخ خود را و من چون مه همی کاهم که در خوبی کمال خود نمی دانی مگو ای شاخ خلق از دیدنم بهر چه می میرند تو یعنی از بلای زلف و خال خود نمی دانی دمی با مردم دیده نشستی پس دم دیگر اگر زین هم نشینی بد ملال خود نمی دانی بخواهد رفت ناگه جان . . . خود درین خسرو که حالی در چنین نظاره حال خود نمی دانی امیر خسرو دهلوی