امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری پس ازین ما و لب جوی و رخ سیم بری از پی آنکه در آیند بهشتی رویان باغ گویی که گشادست ز فردوس دری نیکویان در چمن و دیده نرگس بر گل با چنان چشم، دریغا که ندارد نظری غنچه گر دعوی مستوری و مستی می کرد بعد از آن بینیش از دست صبا جامه دری تو و صحن چمن، ای مرغ و من و کوی کسی که ترا هست به گل عشق و مرا با شکری بلبل از تیزی آواز جگرها بشکافت مرده باشد که ندارد ز جراحت اثری سرو را فاخته می گفت که سرسبز بمان گر چه از شاخ جوانیت نخوردیم بری خسرو این سکه گفتار که در مدح تو زد غرض اخلاص تو بودست نه سیم و نه زری امیر خسرو دهلوی