امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می گذری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تو، ای پسر، که از این سو سوار می گذری مرا کش ارز که برای شکار می گذری ز دوستان که به جولانگه تو خاک شدند به شوخی تو که ای شرمسار می گذری هزار دل به دوال عنایت آویزان تو بر شکسته از ایشان سوار می گذری جراحتی به جز این نیست آشنایان را که آشنایی و بیگانه وار می گذری چه مرهمی که فزون است در دم، ار چه دمی هزار بار به جان فگار می گذری تو مست خراب چه دانی که تا چه می گذرد؟ در آن دلی که به شبهای تار می گذری تو در درون دل تنگ من خلی همه شب گلی، ولی به دلم همچو خار می گذری قرار وصل خوش است ار چه دیر می بینم ولی چه سود که زود از قرار می گذری بلاست ناله خسرو، برون میا زین بیش که مست می رسی و در خمار می گذری امیر خسرو دهلوی