امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای ز رویت چشم جان را روشنی زلف مشکن تا دلم را نشکنی گفتم ایمن شو که من زآن توام عید بر عمر است و آنگه ایمنی چیست کز دستم نمی نوشی شراب؟ روشنم شد تشنه خون منی هر زمان گویی منال از دوستان چه اندر بازی، ای یار، افگنی؟ آخر این جان است کز تن می رود آخر این تیغ است و بر من می زنی! مانده با دامان آن یوسف دلم آخر این خون هم در آن پیراهنی پاک دامانی، تو دانی چاره چیست ما و معشوق و می و تردامنی تا چه خواهد شد، ندانم حال من من اسیر و تیغ خوبان گردنی خسروا، از کندن جان چاره نیست چون نمی آری که دل را بر کنی امیر خسرو دهلوی