امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی جور از حد نبری، حد جفا بشناسی من جز از تو نشناسم به حق خدمت تو تو نه آنی که حق خدمت ما بشناسی تو که از کبر و منی می نشناسی خود را من مسکین گدا را کجا بشناسی ز فراقت ز ضعیفی همه خلقم بشناخت ور تو بینی نه همانا که مرا بشناسی بسته موی توام، ور به تنم در نگری موی در موی کنی فرق و مرا بشناسی برده ای صد دل و زنهار که نیکو داری که دلم زان همه دلها، صنما، بشناسی از درون سوختگی دارد و از بیرون داغ این نشان بهر همان است که تا بشناسی چون درون جگرم جای گرفتی زنهار چون بریزی نمکی از لب و جا بشناسی امیر خسرو دهلوی