امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه پاره ای
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شهری ست معمور و درو از هر طرف مه پاره ای مسکین دلم صد پاره و در دست هر مه پاره ای اشکال هر کس را ببین کاندر میان آن همه دارد هوای کشتنم ناوک زنی خونخواره ای هر کس که با او می کند دعوی ز حسن و دلبری باید ز سروش قامتی، وز برگ گل رخساره ای زینسان که ماه عارضش شد آفتاب دیگران هرگز به بخت ما نشد طالع چنین سیاره ای صد چاک گشته سینه ام از کاوکاو عشق تو مسکین دل ریشم درو چون طفل در گهواره ای چون وعده وصلی دهد، رخ پوشد و پنهان شود جز جانسپاری چون کند خسرو به هر نظاره ای امیر خسرو دهلوی