امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده ربوده جان ز من و کالبد رها کرده پناه سوزش بیچارگان شده زلفت که در کناره خورشید تکیه جا کرده کلاه تو که شده کج ز باد رعنایی هزار پیرهن عاشقان قبا کرده به یک خدنگ که بگشاد نرگس مستت دلم ز سینه و جانم ز تن رها کرده تو هیچگاه ندیدی مرا به چشم نکو منت نهان ز پی چشم بد دعا کرده خیالت آمده هر دم به پرسش دل من دوید اشک منش پیش، مرحبا کرده سپیده دم تو به خواب و مرا بکشته ز رشک مراغه ها که به گرد رخت صبا کرده چو شکر دیدن رویت ندیده ام هجران به نانمودن رویت مرا سزا کرده عقوبتی که به شبهای هجر دید دلم ستارگان را بر خویشتن گوا کرده خیال تو که ازو غرق خون شدم هر چند میان خون دل خسرو آشنا کرده امیر خسرو دهلوی