امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظاره
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظاره نظری ز تو عفاالله چه می است مستکاره به چسانت سیر بینم که هم از نخست دیدن شوم از خود و نیارم که ببینمت دوباره هوسم بود که دیده ز همه ستانم و پس به هزار دیده شبها به رخت کنم نظاره چو روی به گشت میدان دل عاشقان بود گو که ز لعل بادپایت جهد آتشین شراره تو به ره روان و خلقی به هلاک مانده هر سو چه غم آب تندرو را ز خرابی کناره سر آن دو چشم گردم که چو هندوان رهزن همه را ز نوک مژگان زده بر جگر کناره چو زنم دم عیاری ته آن بلند ایوان که به کنگر جلالش نرسد کمند چاره مشمر، حکیم، طالع چو ز روز بد بگریم که من آب خوش نخوردم به شمار این ستاره چو ز دست رفت خسرو رگ جان مکش ز دستش که به رشته دوخت نتوان جگری که گشت پاره امیر خسرو دهلوی