امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق در نامه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق در نامه بیا کز دست تو هم پیش تو پاره کنم جامه ترا خال بلاپرور چو نقطه بر رخ چون مه مرا داغت به پیشانی چو عنوان بر سر نامه هزاران نامه تر کردم به خون آخر چه گم گشتی اگر تو بیوفا راتر شدی روزی سر خامه ز خونریز تو هم در سایه زلف تو آویزم رقیبت گر بخواهد کشت باری اندر آن شامه من از جان خاستم، تو خوی بد بگذار جان من که مردن خوش بود از دست چون تو شوخ خودکامه ز آه خویشتن یک سینه بی آتش نمی بینم ببین دیوانه خود را که چون گرم است هنگامه همه شب خون خوردم با دل، ندارم عقل را محرم که هست این شربت خاصان نگنجد در دل عامه به چندین نیش هر چشمی ز چشم خسروت رفتی پسندت نیست آخر بر یکی خارم دو بادامه امیر خسرو دهلوی