امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر باده می خورم به سر من خمار تو ور در چمن روم به دلم خارخار تو خون شد ز نالشم جگر سنگ و همچنان با سنگ خویشتن دل با استوار تو از دیدن تو مست و خرابم تمام روز جان می کنم تمام شب اندر خمار تو بیرون جهان سمند که پیشت به صد هوس مردن به پای خویشتن آید شکار تو دل راتب غم تو چو بی من نمی خورد شرمنده دلم من و دل شرمسار تو عمرم به یاری سگ کوی تو شد به سر روزی نگفتیش که چگونه ست یار تو داغ تو دارم ار نکنم خدمتی دگر کم زانکه با زمین برم این یادگار تو بهر کدام روز بود عقل و جان و دل گر این متاع خرج نگردد به کار تو صد پاره شد چو غنچه دل خسرو و هنوز باری گلی کشفت مرا در بهار تو امیر خسرو دهلوی