امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوانان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
منم و خیال بازی شب و روز با جوانان ز خط خوش تو با خود ورقم خیال جوانان که زید به شهر ازینان که اسیر تو جهانی تو چو خونیان ظالم ز کرشمه تیغ رانان تو که پیر زهد و تقوی به خرامشی کشد صد چه غمت بود عفاالله ز هلاکت جوانان سخن فراقت از دل، هوس هلاک من شد چو نفیر و آه و جانم به حضور ناتوانان من و حیرت و خموشی، تو نشناسی این معما که حدیث خوش نگفتی به زبان بی زبانان چه کنم، چه حیله سازم که به جان رسید کارم که ز طعن خلق نادان، به زبان کاردانان تو اگر چه گاه گاهی نکنی نگه به خسرو چه خوش است، وه که جانش به حدیث بدگمانان! امیر خسرو دهلوی