امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن به هیچ روی نخواهم به گلستان دیدن چه روی او نگرم، جان دهم که حیف بود چنان جمالی وانگه به رایگان دیدن رخش بدیدم و شد سرخ چشم من پیشش به شیر دیدم و خونم نمود آن دیدن بسی زیان دل و جان به هجر او دیدم که هیچ سود ندیدم از این زیان دیدن تمام هستی من برد، گر کند نظری نخواهم آن همه را هیچ در میان دیدن نگار من، زخم جعد یک گره بگشا مگر که دل بتواند خلاص جان دیدن کران گریه نمی بینم از غمت، وین سیل به غایتی ست که نتوانیش کران دیدن هزار خون به زمین ریختی، وگر گویم ز شرم سوی زمین چیست هر زمان دیدن؟ چو در ببیند خسرو، گرش بریزی خون زهی محال که باز آید از چنان دیدن امیر خسرو دهلوی