امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن چون جان دهیم در کف پایت خرام کن داری به زیر غمزه و لب مرگ و زندگی تا چند جان دهم، به زبان ناتمام کن دعوی خونبهای دل خویش می کنم یک بوسه بر لبم زن و قطع کلام کن می کت حلال باد بنوش و خرام کن بر زاهدان صومعه تقوی حرام کن یک جرعه نیم خورده خود بر زمین بریز در کام مرده شربت «یحیی العظام » کن تا بو که بر لب تو رسم، خون من بریز وانگه به جام باده رنگین به جام کن ای باد صبحدم، چو بدان سوی بگذری از من سگان آن سر کو را سلام کن ای دل، چو سوختی ز هوسهای خام خویش عمر عزیز در سر سودای خام کن خسرو، نظر در آن رخ و وانگه حدیث صبر اندازه تو نیست، زبان را به کام کن امیر خسرو دهلوی