امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا مکن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا مکن غمزه زنان زین سو میا، آهنگ جان ما مکن ای من، غلام روی تو، گر جور خواهی ور ستم بر بنده خود می کنی، چون گویمت کن یا مکن گه زلف سوی رخ بری، گه خال پیش لب نهی جان دارد آخر دمی، چندین بلا یک جا مکن گر من ز جور چشم تو کردم شکایت گونه ای زارم بکش، لیکن مگو «در روی من پیدا مکن » دیرینه یاران منند، ای پندگو، اندوه و غم ور بی غمی، منمای ره، زیشان مرا تنها مکن گفتی «شوم فردای هجر آن کشتنت را ساخته » امروز مهمان توام، تو وعده فردا مکن گر عشق می بازی، دلا، پروانه ای شو نی مگس بالای آتش چرخ زن، پرواز بر حلوا مکن گفتم «ز زلف چون تویی زنار بندم » گفت «رو در کفر هم صادق، نه ای، زنار را رسوا مکن » خسرو، اگر بختت گهی یاری دهد کانجا رسی هم بر زمین نه دیده و گستاخی آن پا مکن امیر خسرو دهلوی