امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم زان شوخ جفا دیدم، هر چند وفا کردم یارب، چه شد آن پر فن، دل را که ستد از من من هوش که را دادم، من صبر کجا کردم؟ مطرب غزلی تر زد، درد کهنم نو شد معذور بدم، جانا، گر جامه قبا کردم یک چند ز هر سودا باز آمده بود این دل ناگاه ترا دیدم، بر خویش بلا کردم دی روی نکویت را اندک ترکی دیدم لیک از پی چشم بد بسیار دعا کردم گفتم که «مگر چندی ایمن زیم از غمها» دل دور نشد از تو، هر چند جدا کردم بر هر صنمی رفتم، در هر پسری دیدم ننشست کسی در دل چندانش که جا کردم تا بار دگر خسرو دل بر پسران ننهد در کشمکش عشقت نیکوش سزا کردم امیر خسرو دهلوی