امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سویم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سویم که کشته می نشود آتش جگر به سبویم طفیل خاک یکی جرعه ریز بر سر من، ریز که گرد تو به ازاین دلق بی نماز بشویم نگنجم ار به در زاهدان ز بهر تبرک بس است خدمت رندان مست بر سر کویم خوش آن خمار پیاپی که لعبتان خماری شبم دهند شراب و ره درونه ربویم به یک سفال لبالب فروختم همه جنت که درد نقد به از سلسبیل نسیه بجویم حریف بیشتر از من شود خراب که پیشش به هر پیاله سرودی ز درد خویش بگویم صلاح رهزن من شد که ذوق بت نگرفتم کجاست شاهد بت رو که ره به قبله بجویم؟ به بت پرستی خلقی که سنگسار کنندم نه صبر آن که ز سنگی بود ز روی برویم دلم به خدمت او بود دوش گفت که خسرو تو دانی و در مسجد که من سگ در اویم امیر خسرو دهلوی