امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
حال خود باز بر آیین دگر می بینم باز کار دل خود زیر و زبر می بینم مبرید از پی من رنج که من روز به روز روزگار دل شوریده بتر می بینم آن پسر نازکنان می رود اندر ره من دلی افتاده در آن راهگذر می بینم که تواند که مرا باز رهاند امروز؟ کیست آن فتنه که در پیش نظر می بینم؟ جان به تاباک برون می رود و می آید خلق دانند که من عارض تر می بینم هم به اقبال غمش جان به غمش خواهم داد راه یک خنده از آن تنگ شکر می بینم این نیم تشنه دیرینه فروپوش آن روی شربتم سیر بده، زانکه خطر می بینم آخر آن پای تو جایی به زمین می آید من بر این دوش چرا منت سر می بینم؟ پیش آن زلف پریشان تو آید روزی آنچه من زو همه شب تا به سحر می بینم بیم خسرو ز فراق تو به رسوایی بود آخرالامر همانست چو در می بینم امیر خسرو دهلوی