امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم او کند ناز و من از دور تماشا بینم دوش مه دیدم و گفتم که ترا می ماند زهره ام نیست ازین شرم که بالا بینم لشکر جانش که پیراهن دلها گویی بس منش خواهم از اغیار که تنها بینم دل من گاه خرامیدنش از دست برفت هر کجا پای نهاده ست من آنجا بینم دل نه و صبر نه و هوش نه و طاقت نه من در آن صورت زیبا به چه یارا بینم؟ وعده فرداست به فردا بکشم، من، مگر از آنک بامدادان رخ شهزاده والا بینم شمس آفاق خضر خان که به لطف جان بخش هر دمش معجزه خضر و مسیحا بینم آخر، ای شاخ گل تازه نوبر، تا چند خار حسرت خورم و جانب خرما بینم؟ کیست خسرو که کند بوسه ز پای تو هوس؟ این بسم نیست که از دور در آن پابینم امیر خسرو دهلوی