امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه کنیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عهدها را گه آن شد که ز سر تازه کنیم مهرها را به دل خسته اثر تازه کنیم غزل سوخته خواهیم از آن مطرب مست داغ دیرینه خود باز ز سر تازه کنیم جگر سوخته را ریش کهن بگشاییم دردها را به همه شهر خبر تازه کنیم دوست را درد دل خود به فغان یاد دهیم باغ را ناله مرغان سحر تازه کنیم باده نوشیم بران روی و پیاله هر دم گر به نیمی رسد از خون جگر تازه کنیم مست و لایعقل با دوست به بازار شویم قصه عشق به هر کوچه و در تازه کنیم چون خورده باده، لبش پاک کنیم از دامن وز سر آلودگی دامن تر تازه کنیم امشب آن است که افسانه هجران گوییم ور ترا خواب برد، بار دگر تازه کنیم زنده داریم از این پس شب، اگر عمر شود پس دعای شه جمشید گهر تازه کنیم زلف آشفته از آن روی به یک سوی نهیم جان آزرده خسرو به نظر تازه کنیم امیر خسرو دهلوی