امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم سخنی نگفتم از تو که ز دیده در نسفتم چه کنون نهفته گریم که شدم ز عشق رسوا که به روی آبم آمد، غم دل که می نهفتم من از آن گهی که دیدم به دو چشم خوابناکت به دو چشم خوابناکت که اگر شبی بخفتم! همه خلق خواند مجنون ز پی توام که هر دم به صبا پیام دادم، به پرنده راز گفتم من اگر ز دیده رفتم سر کوی تو، چه رنجی که رهی ز دور رفتم، نه ستانه تو رفتم شب من هزار ساله، تو به سینه طرفه کاری که هزار ساله راهم به میان و با تو خفتم رسدت که بوی خسرو نکشی که نازنینی که من آن گل عذابم که ز خار غم شگفتم امیر خسرو دهلوی