امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم خوشیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم خوشیم ور کناری و لبی ندهی به باری هم خوشیم گر چه هر شب جز جگرخواری بفرماید خیال باری اندر ملک این سلطان به کاری هم خوشیم چون عنان دولتت نه حد دست آویز ماست در گذرگاه سمندت با غباری هم خوشیم باده وصلت گوارا باد هر کس را کنون ما قدح ناخورده با رنج خماری هم خوشیم روی زرد ما و سنگ آستانت روز و شب این زر ار نقدی نیرزد، با عیاری هم خوشیم دردهای کهنه داریم از تو در دل یادگار گر تو ناری یاد ما، با یادگاری هم خوشیم گر میان عاقلان سنگی نداریم از خرد در ره دیوانگان با سنگساری هم خوشیم چون به گاه آمدن در دم به بند رفتنی تا هنوز اندر رهی، با انتظاری هم خوشیم گر چه جان خسرو از بیداد تو بر لب رسید جور یاران را شکایت نیست، باری هم خوشیم امیر خسرو دهلوی