امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان بوده ام
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
امشب میان نوخطان سرمست و غلتان بوده ام چمعم که باری یک شبی مست و پریشان بوده ام در جمع خوبان بوده ام، گر بر تنی عاشق شدم عیبم مکن، ای پارسا، در کافرستان بوده ام گر من اسیر بت شدم، ای پارسا، عیبم مکن آخر من گمراه هم روزی مسلمان بوده ام با او بدم شب وین زمان در خود گمم، یعنی دلا من آن گدایی ام که شب بر خوان سلطان بوده ام پرسی که «با من بوده ای وقتی و غمها خورده ام » دور از تو اکنون مرده ام آن روز با جان بوده ام گفتی که «در دامان من خود را شناس و دست زن » عمری که از شرمندگی سر در گریبان بوده ام شد خسرو عشقم بلا، زین پس من و دیوانگی رفت آنکه وقتی عقل را در بند فرمان بوده ام امیر خسرو دهلوی