امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل بی عشق را من دل نگویم تن بی سوز را جز گل نگویم شکایت ناورم از عشق بر عقل جفای شحنه با عاقل نگویم الا، ای آب حیوان، پیش زلفت ره ظلمات را مشکل نگویم بگیرم زلف تو فردا، ولیکن چه زاید آن شب حامل، نگویم به اقطاع تو دل را خاص کردم که جان را هم در آن داخل نگویم ز جانت نیک گویم تا توانم وگر بد گویمت از دل نگویم بسوزم در غمت، وین راز با کس فراقم گر کند بسمل، نگویم به خسرو گویم این غم کو اسیر است وگر خود بینمش عاقل، نگویم امیر خسرو دهلوی