امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دارم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سودای سر زلفت کاندر دل و جان دارم ز اندیشه دلم خون شد تا چند نهان دارم گر سر ننهم پیشت، خاکی بنهی بر سر من سرمه کنم آن را، در دیده جان دارم از تو نگرانیها افتاد مرا در دل تا چند به روی تو دیده نگران دارم بی خواب کنی چشمم، تو دیده آن داری چون باز کنم پیشت، من زهره آن دارم گردد دلم از عشقت گرداب بلا شد غم تا چند ازین طوفان خود را به کران دارم گفتی که بیا بر من، اندیشه مدار از کس گر بخت دهد یاری، اندیشه آن دارم با تو چه دهم هر دم، چون هست دم سر دم گل را چه برم مهمان، چون باد خزان دارم در هجر تو خسرو را اینک به لب آمد جان جانی که رسد بر لب چندش به زبان دارم امیر خسرو دهلوی