انوری ابیوردی
غزلیات
غزل شماره ۱۷۵: باز دوش آن صنم بادهفروش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
باز دوش آن صنم باده فروش شهری از ولوله آورد به جوش صبحدم بود که می شد به وثاق چون پرندوش نه بیهش نه به هوش دست برکرده به شوخی از جیب چادر افکنده ز شنگی بر دوش دامن از خواب کشان در نرگس دام دلها زده از مرزنگوش لاله اش از آتش می پروین پاش زهره اش از باد سحر سنبل پوش پیشکارش قدح باده به دست او یکی چنگ خوش اندر آغوش راهوی کرده بعمدا پرده تا بود پرده درو پرده نیوش طلع الصبح علی اسعد فال آن کش فتنه کش آفت کوش بم سه تا در عمل آورده چنانک میر عالم نشنیدست به گوش قول این صوت چنان مطرب او وای اگر شهر برآشفتی دوش ای بسا شربت خون کز غم اوی دوش گشتست بر آوازش نوش روستایی بچه ای شهر بسوخت کس در این فتنه نباشد خاموش گر شبی دیگر از این جنس کند درگه میر خراسان و خروش انوری ابیوردی