امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای چون سیمش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
غم دل زان خورم کانجاست آن بالای چون سیمش وگر نه دل که دشمن شد مرا، چه جای تعظیمش دهانش میم مقصود است و صد سبق از غمش خواندم نشد ممکن که یک روزی نهم انگشت بر میمش هزاران جان مسکینان دو نیم است از دهان او که آن سلطان بخنده می کند هر لحظه دو نیمش دلم را بذل جان فرمود پیراهن که می لرزد بسان مدخلان ترسم بران اندام چون سیمش مبادا حسن او را روز نیکو جز همان رویش که بهر کشتن ما ناز و شوخی کرد تعلیمش حکیم آن ماه را با من قران گفت و نمی دانم که خواهم بوسه داد و یا بخواهم سوخت تقویمش جهانی خوشدلی بودم که ناگه زد غمش بر من نبینی یک ده آبادان کنون در هفت اقلیمش وصیت می کنم جان را که هر دم بر سرش گردی وصیت این کنم باری چو خواهم کرد تسلیمش به کویش رفت خسرو تا دل گم گشته را جوید بدیدش ناگهانی و فتاد از بهر جان بیمش امیر خسرو دهلوی