امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز دربانش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز دربانش سگ آن عزت کجا دارد که بنشانند بر خوانش؟ به بازوی من گردن زده کی باشد این دولت؟ که در گردن درآرم تنگ دستی چون گریبانش ز دور انگشت می خایم، به حیلت، چون نمی یابم ز بخت شور کانگشتی رسانم بر نمک دانش چه طعنه بر گرفتاری که او مانده ست از یاری همو می داند و جانش که تنها جسته بر جانش سر و سامان چه خواهی، ای نکو خواه، اندرین فتنه اسیری را که نی سرکار می آید نه سامانش چو خوردم بی اجل تیرش دمی بگذارد کز گریه بشویم خون غم پرورد خود از نوک مژگانش غبار آلوده خون عاشقی با اوست سرگردان هر آن ذره که بالا می رود از گرد یک رانش ببوسی آستان کعبه، ای باد، ار رسی از ما که ما گم گشتگان مردیم تشنه در بیابانش شنیدن هوی خسرو گر نیارد، دارد معذورش که بوی خون دل می آید از فریاد و افغانش امیر خسرو دهلوی