امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او باش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شد آن که پای مرا بوسه می زند او باش بیار باده که گشتم قلندر و قلاش چو تو به رفت سر صوفیی چو من، ای مست به جرعه تر کن و هم از سفال خم بتراش مرا ز مقنع زاهد کنید خرقه زهد کزین لباس فرو پوشم آن عبادت فاش منم ز عشق تو خشخاش ذره ذره ولی به مته چند توان سر برید از خشخاش؟ شدیم ما همه بی پوست، بس که چهره ما بر آستانه سیمین بران گرفت خراش به بزم آنکه دعایی کنند اهل صفا زهی سعادت، اگر طعنه ام زنند اوباش اگر ز خامه کج افتاد نقش ما، چه کنیم؟ چگونه عیب توانیم کرد بر نقاش! نبود بر در مسجد چو خسروا، بارم گرو به خانه خمار کردم این تن لاش امیر خسرو دهلوی